هیچکس منتظر خواب تو نیست
که به پایان برسد
سالها میگذرند
و تو در قرن خودت میخوابی
هیچ پروازی نیست
برساند ما را به قطار دگران
مگر انگیزه و عشق
مگر اندیشه و علم
مگر آینه و صلح
و تقلا و تلاش
بخت از آن کسی است که مناجات کند با کارش
و در اندیشهی یک مسئله خوابش ببرد
و کتابش را بگذارد در زیر سرش
و ببیند در خواب
حل یک مسئله را
باز با شادی یک مسئله بیدار شود
بخت از آن کسی است
که چنین میبیند
و چنین میفهمد
خیلی زباست مگه نه؟؟؟